چيزي كه درباره ي خشم و هياهو منو مشتاق مي كرد، اين بود كه مدام بهم يادآوري مي كرد يك كتاب چطور مي تونه به معناي واقعي قدرتمند، با اصالت و باارزش باشه. تمام زمان هايي كه بنجي بوي كدي رو مي شنيد، يا كوئنتين از زمان صحبت مي كرد، فكر مي كردم به اينكه چقدر زمان بيشتري مي خوام تا دوباره و دوباره بخونمش!